عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳۲

زان روی که در روی تو چشمم نگریست

از گریهٔ من مردم چشمم بنزیست

جان بر سر آتش است و دل بر سر آب

از بس که دلم بسوخت و چشمم بگریست