عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۲۵

بس خون که دلم اول این کار بریخت

تا آخر کار چون گل از بار بریخت

سر سبزی شاخ از چه سبب میبایست

چون زرد شد و بزاری زار بریخت