عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۷۵

بنیاد جهان غرور و سوداست همه

پنهان نتوان کرد که پیداست همه

چه رنج بری که حاصل عمر در آن

تا چشم کنی باز دریغاست همه