عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۵

افسوس که بی فایده فرسوده شدیم

وز آسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم

نابوده دمی بکام، نابوده شدیم