عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۱۳

زان میترسم که در بلام اندازند

همچون گویی بی سر و پام اندازند

روزی صد ره بمیرم از هیبت آنک

تا بعد از مرگ در کجام اندازند