عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۶

گر تن گویم عظیم سست افتادست

ور دل گویم نه تن درست افتادست

این چندینی مصیبتم هر روزی

ازواقعهٔ شب نخست افتادست