عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۹

آنکس که غمِ کهنه و نو میداند

حالِ منِ سرگشته نکو میداند

دردِ من و عجزِ من و حیرانی من

گو هیچ کسی مدان چو او میداند