عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۴

دردا که درین سوز و گدازم کس نیست

همراه، درین راه درازم کس نیست

در قعرِ دلم جواهر راز بسی است

اما چه کنم محرم راز کس نیست