عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۱

دل خون شد و کس محرم این راز نیافت

در روی زمین هم نفسی باز نیافت

پر درد به خاک رفت و در عالم خاک

هم صحبت و هم درد و هم آواز نیافت