عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۱۷

هر دم که زنم چو جانم آید به لبم

از زندگی خویشتن اندر عجبم

عمرم همه صرف گشت در غصّه چنانک

یک خوش دلیم نبُد که خوش باد شبم!