عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۳۲

دردا که غرور بود و بسیاری بود

یک یک مویم بتی و زنّاری بود

پنداشته بودم که مرا کاری بود

چه کار و کدام کار پنداری بود