عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۴۸

عمری دل این سوخته تن در خون داد

و او هر نفسم وعدهٔ دیگرگون داد

چون پرده برانداخت نمود آنچه نمود

ببرید زبانم و سرم بیرون داد