عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۴۱

جز درد تو درمان دل ریشم نیست

جز آینهٔ شوق تو در پیشم نیست

هر کس چیزی میطلبد، از تو مرا،

چون از تو خبر شد، خبر از خویشم نیست