عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۳۵

زلفت که از او نفع و ضرر در غیب است

هر مویش را هزار سر در غیب است

گر یک شکن از زلف توام کشف شود

چه سود که صد شکن دگر در غیب است