عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۲۹

این درد جگرسوز که در سینه مراست

میگرداند گِرِد جهانم چپ و راست

عمریست که میروم به تاریکی در

و آگاه نیم که چشمهٔ خضر کجاست