عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۳۱

تا کی غم یک قطرهٔ خوناب خوریم

زهری به گمان چند به جُلّاب خوریم

پنداری را وجود میپنداریم

تا چند ز کوزهٔ تهی آب خوریم