عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۸۸

پیوسته دلم شیفتهٔ آن راز است

زان راز شگرف جان من با ناز است

گر محو شود جهان نیاید بسته

آن در که مرا به سوی جانان باز است