عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۶۶

زان گشت دلم خراب از هر ذرّه

تا برخیزد نقاب از هر ذرّه

چون پرده براوفتاد دل در نگریست

میتافت صد آفتاب از هر ذرّه