عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۵۹

عمری دل من غرقهٔ خون آمده بود

بر درگه عشق سرنگون آمده بود

از بس که زد این در وکسش درنگشاد

او بود که از برون درون آمده بود