عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۱۰۰

در عشق توام شادی و غم هیچ نبود

پندار وجودم چو عدم هیچ نبود

هر حیله که بود کردم و آخر کار

معلومم شد کان همه هم هیچ نبود