عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۳۰

گه جان، دل خویش، غرق خون مانده دید

گه سرگردان و سرنگون مانده دید

در دریایی که خویش گم باید کرد

چندان که درون رفت برون مانده دید