عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۸۷

ای دایرهٔ حکم تو سرگردانی

وی بادیهٔ قضای تو حیرانی

دست آلاید به خون من چون تو کسی

آخر تو توئی و من منم، میدانی