عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۵

جان، محو شد و به هیچ رویت نشناخت

دل خون شد و قدرِ خاکِ کویت نشناخت

ای از سرّ موئی دو جهان کرده پدید!

کس در دو جهان یک سرّ‌مویت نشناخت