در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
مرد نابینا ببیند بازیابد راه را
طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم تو را
دلبرا شاها ازین پنجه بیفگن آه را
پنج و پنجاهم نباید، هم کنون خواهم تو را
اعجمیام میندانم من بن و بنگاه را