مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۱

اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر

طبع تو مزاج دهر نشناخت مگر

پندار که نطفه‌ای نینداخت پدر

انگار که گلخنی نپرداخت قدر