مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۷

آن یار که عقلها شکارش میشد

وان یار که کوه بیقرارش میشد

گفتم که سر زلف بریدی گفتا

بسیار سر اندر سر کارش میشد