مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹۰

آن کس که ترا بیند و خندان نشود

وز حیرت تو گشاده دندان نشود

چندانکه بود هزار چندان نشود

جز کاهگل و کلوخ زندان نشود