مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰

آمد رمضان و عِید با ماست

قفل آمد و آن کلید با ماست

بربست دهان و دیده بگشاد

وان نور که دیده دید، با ماست

آمد رمضان به خدمتِ دل

وان کَش که دل آفرید با ماست

در روزه اگر پدید شد رنج

گنج دل ناپدید با ماست

کردیم ز روزه جان و دل پاک

هر چند تنِ پلید با ماست

روزه به زبانِ حال گوید:

«کم شو که همه مزید با ماست

چون هست صلاحِ دین در این جمع

منصور و ابایزید با ماست»