مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۳

می‌گرییم زار و یار گوید زرقست

چون زرق بود که دیده در خون غرقست

تو پنداری که هر دلی چون دل تست

نی نی صنما میان دلها فرقست