اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷

گل کاب صفا بر رخ مهوش زده بود

دیدم که درو زمانه آتش زده بود

گفتم که: درو چرا زدی آتش؟ گفت:

یک روز بر ما نفسی خوش زده بود