انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۹

گفتم که نثار، جان کنم گر آیی

گفتا به رخم که باد می‌پیمایی

تو زنده به جان دگران می‌باشی

از کیسهٔ خویش چون فقع بگشایی