انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۰

از آرزوی خیال تو روز دراز

در بند شبم با دل پر درد و نیاز

وز بی‌خوابی همه شب ای شمع طراز

می‌گویم کی بود که روز آید باز