انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

دی می‌شد و از شکوفه شاخی در دست

گفتم به شکوفه وعده بود این آن هست

برگشت و به طعنه گفت ای عشوه‌پرست

نشنیدی که هرچه بشکفت نه بست