مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰

ای تو آب زندگانی فاسقنا

ای تو دریای معانی فاسقنا

ما سبوهای طلب آورده‌ایم

سوی تو ای خضر ثانی فاسقنا

۳

ماهیان جان ما زنهارخواه

از تو ای دریای جانی فاسقنا

از ره هجر آمده و آورده ما

عجز خود را ارمغانی فاسقنا

داستان خسروان بشنیده‌ایم

تو فزون از داستانی فاسقنا

۶

در گمان و وسوسه افتاده عقل

زانک تو فوق گمانی فاسقنا

نیم عاقل چه زند با عشق تو

تو جنون عاقلانی فاسقنا

کعبه عالم ز تو تبریز شد

شمس حق رکن یمانی فاسقنا