خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۸

به خدائی که کرد گردون را

کلبهٔ قدرت الهی خویش

که ندیدم ز کارداری عشق

هیچ سودی مگر تباهی خویش