سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶

قدر مردم سفر پدید آرد

خانهٔ خویش مرد را بندست

چون به سنگ اندرون بود گوهر

کس نداند که قیمتش چندست