امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - (کیقباد از دیدن برادر خود کیکاوس شادمان شد)

شاه به رویش چو نظر کرد چست

دید دران آئینه خود را درست

گرم فرو جست ز تخت بلند

کرد به آگوش تن ارجمند

داشت به آغوش خودش تا به دیر

سیر نشد، چون شود از عمرسیر؟!