عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

تا یار برفت صبر از من برمید

وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید

گوئی نتوانم که ببینم بازش

«تا کور شود هر آنکه نتواند دید»