شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

شیرین سخنی که از لبش جان می‌ریخت

کفرش ز سر زلف پریشان می‌ریخت

گر شیخ به کفر زلف او پی بردی

خاک سیهی بر سر ایمان می‌ریخت