هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

دارم ز غم فراق یاری که مپرس

روز سیهی و شام تاری که مپرس

از دوری مهر دل فروزی است مرا

روزی که مگوی و روزگاری که مپرس