عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۲ - غزل

ای ربوده دلم به رعنایی

این چه لطف است و این چه زیبایی؟

بیم آن است کز غم عشقت

سر برآرد دلم به شیدایی

۳

از جمالت خجل شود خورشید

گر تو برقع ز روی بگشایی

زیر برقع، چو آفتاب منیر

اندر ابر لطیف پیدایی

در جمالت لطافتی است، که آن

در نیابد کمال بینایی

۶

آن ملاحت، که حسن روی تو راست

کس نبیند، مگر تو بنمایی

منقطع می‌شود زبان مرا

پیش وصف رخ تو، گویایی

روز و شب جان به عاشقان دادن

از برای تو و تو خود رایی

نیست بی‌روی تو عراقی را

بیش ازین طاقت شکیبایی