عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵

بیزار شد از من شکسته همه کس

من مانده‌ام اکنون و همان لطف تو بس

فریاد رسی ندارم، ای جان و جهان

در جمله جهان به جز تو، فریادم رس