ای خرمن گل خوشهچین پیش تن و اندام تو
بلبل نخواند، وصف گل تا من نگویم نام تو
بر بام رو تا خلق را در تیره شب روشن شود
ماهی ز طاق آسمان،ماهی ز طرف بام تو
یک بوسه در ده زان دهن وانگه بریز این خون من
تا در دمی حاصل شود هم کام من، هم کام تو
مثل دهانت شکری در مصر نتوان یافتن
ای مصر زیبایی نهان در زلف همچون شام تو
دیشب سلامی کردهای، چون قدر آن نشناختم
امروز خود را میکشم در حسرت دشنام تو
نشگفت از آه سرد من وز رنگ و روی زرد من
ای جان غم پرورد من پروردهٔ انعام تو
از سیم خالی میکنی وز مشک خالی میزنی
این دامها چند افگنی؟ ای اوحدی در دام تو