انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲

ای مسلمانان ز جان سیر آمدم

بی‌نگارم از جهان سیر آمدم

گر نبودی جان که دیدی هجر او

از وجود خود از آن سیر آمدم

شادیی باید ز غم آخر مرا

از غم آن دلستان سیر آمدم

از دلم هرگز نپرسد آن نگار

از مراعات زمان سیر آمدم

گفتم از صفرا ز من سیر آمدی

گفت آن کافر که هان سیر آمدم