انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱

ای برادر عشق سودایی خوشست

دوزخ اندر عاشقی جایی خوشست

در بیابان رهروان عشق را

زاب چشم خویش دریایی خوشست

غمگنان را هر زمان در کنج عشق

یاد نام دوست صحرایی خوشست

با خیال روی معشوق ای عجب

جام زهرآلود حلوایی خوشست

عمرها در رنج چون امروز و دی

بر امید بود فردایی خوشست