خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۲

در تیرگی حال من روشن به

می دوست به هر حال و خرد دشمن به

اکنون که عنان عمر در دست تو نیست

در دست تو آن رکاب مرد افکن به