خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۱

پیداست که سودای تو دارم ز نهان

صفرا مکن این آتش سودا بنشان

دارم سر آنکه با تو دربازم سر

گر هست سر منت سری درجنبان