خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷

او رفت و دلم باز نیامد ز برش

من چشم به ره، گوش به در بر اثرش

چشم آید زی گوش که داری خبرش

گوش آید زی چشم که دیدی دگرش