خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲

دل، سُغْبه‌یِ عشقِ توست، با تن مَسِتیز

اینک دل و تن، تو راست؛ با من مَسِتیز

بیدادِ تو ریخت خونم، انصاف بده!

ای دوست کش و غریب دشمن مَسِتیز