خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹

نونو دلم از درد کهن ایمن نیست

و آن درد دلم که دیده‌ای ساکن نیست

می‌جویم بوی عافیت لیکن نیست

آسایشم آرزوست این ممکن نیست